عید قربان

عید قربان که پس از وقوف در عرفات (مرحله شناخت) و مشعر (محل آگاهی و شعور) و منا (سرزمین آرزوها، رسیدن به عشق) فرا مى رسد، عید رهایى از تعلقات است.  

رهایى از هر آنچه غیرخدایى است. در این روز حج گزار، اسماعیل وجودش را، یعنى هر آنچه بدان دلبستگى دنیوى پیدا کرده قربانى مى کند تا سبکبال شود.
اکنون در منایی، ابراهیمی، و اسماعیلت را به قربانگاه آورده ای اسماعیل تو کیست؟ چیست؟ مقامت؟ آبرویت؟ موقعیتت، شغلت؟ پولت؟ خانه ات؟ املاکت؟ … ؟
این را تو خود می دانی، تو خود آن را، او را – هر چه هست و هر که هست – باید به منا آوری و برای قربانی، انتخاب کنی، من فقط می توانم نشانیهایش را به تو بدهم:
آنچه تو را، در راه ایمان ضعیف می کند، آنچه تو را در “رفتن”، به “ماندن” می خواند، آنچه تو را، در راه “مسئولیت” به تردید می افکند، آنچه تو را به خود بسته است و نگه داشته است، آنچه دلبستگی اش نمی گذارد تا ” پیام” را بشنوی، تا حقیقت را اعتراف کنی، آنچه ترا به “فرار” می خواند آنچه ترا به توجیه و تاویل های مصلحت جویانه می کشاند، و عشق به او، کور و کرت می کند ابراهیمی و “ضعف اسماعیلی” ات، ترا بازیچه ابلیس می سازد. در قله بلند شرفی و سراپا فخر و فضیلت، در زندگی ات تنها یک چیز هست که برای بدست آوردنش، از بلندی فرود می آیی، برای از دست ندادنش، همه دستاوردهای ابراهیم وارت را از دست می دهی، او اسماعیل توست، اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد، یا یک شیء، یا یک حالت، یک وضع، و حتی، یک ” نقطه ضعف”!

 

 

 

اما اسماعیل ابراهیم، پسرش بود!
سالخورده مردی در پایان عمر، پس از یک قرن زندگی پر کشاکش و پر از حرکت، همه آوارگی و جنگ و جهاد و تلاش و درگیری با جهل قوم و جور نمرود و تعصب متولیان بت پرستی و خرافه های ستاره پرستی و شکنجه زندگی. جوانی آزاده و روشن و عصیانی در خانه پدری متعصب و بت پرست و بت تراش! و در خانه اش زنی نازا، متعصب، اشرافی: سارا.
و اکنون، در زیر بار سنگین رسالت توحید، در نظام جور و جهل شرک، و تحمل یک قرن شکنجه “مسئولیت روشنگری و آزادی”، در “عصر ظلمت و با قوم خوکرده با ظلم”، پیر شده است و تنها، و در اوج قله بلند نبوت، باز یک ” بشر” مانده است و در پایان رسالت عظیم خدایی اش، یک ” بنده خدا” ، دوست دارد پسری داشته باشد، اما زنش نازا است و خودش، پیری از صد گذشته، آرزومندی که دیگر امیدوار نیست، حسرت و یأس جانش را می خورد، خدا، بر پیری و ناامیدی و تنهایی و رنج این رسول امین و بنده وفادارش – که عمر را همه در کار او به پایان آورده است، رحمت می آورد و از کنیز سارا – زنی سیاه پوست – به او یک فرزند می بخشد، آن هم یک پسر! اسماعیل، اسماعیل، برای ابراهیم، تنها یک پسر، برای پدر، نبود، پایان یک عمر انتظار بود، پاداش یک قرن رنج، ثمره یک زندگی پرماجرا.
و اکنون، در برابر چشمان پدر چشمانی که در زیر ابروان سپیدی که بر آن افتاده، از شادی، برق می زند می رود و در زیر باران نوازش و آفتاب عشق پدری که جانش به تن او بسته است، می بالد و پدر، چون باغبانی که در کویر پهناور و سوخته ی حیاتش، چشم به تنها نو نهال خرّم و جوانش دوخته است، گویی روئیدن او را، می بیند و نوازش عشق را و گرمای امید را در عمق جانش حس می کند.
در عمر دراز ابراهیم، که همه در سختی و خطر گذشته، این روزها، روزهای پایان زندگی با لذت ” داشتن اسماعیل” می گذرد، پسری که پدر، آمدنش را صد سال انتظار کشیده است، و هنگامی آمده است که پدر، انتظارش نداشته است!
اسماعیل اکنون نهالی برومند شده است، در این ایام ، ناگهان صدایی می شنود :
“ابراهیم! به دو دست خویش، کارد بر حلقوم اسماعیل بنه و بکُش”!
مگر می توان با کلمات، وحشت این پدر را در ضربه آن پیام وصف کرد؟
ابراهیم، بنده ی خاضع خدا، برای نخستین بار در عمر طولانی اش، از وحشت می لرزد، قهرمان پولادین رسالت ذوب می شود، و بت شکن عظیم تاریخ، درهم می شکند، از تصور پیام، وحشت می کند اما، فرمان فرمان خداوند است. جنگ! بزرگترین جنگ، جنگِ در خویش، جهاد اکبر! فاتح عظیم ترین نبرد تاریخ، اکنون آشفته و بیچاره! جنگ، جنگ میان خدا و اسماعیل، در ابراهیم.

 

دشواری “انتخاب”!
کدامین را انتخاب می کنی ابراهیم؟! خدا را یا خود را ؟ سود را یا ارزش را؟ پیوند را یا رهایی را؟ لذت را یا مسئولیت را؟ پدری را یا پیامبری را؟ بالاخره، “اسماعیلت” را یا ” خدایت” را؟
انتخاب کن! ابراهیم.
در پایان یک قرن رسالت خدایی در میان خلق، یک عمر نبوتِ توحید و امامتِ مردم و جهاد علیه شرک و بنای توحید و شکستن بت و نابودی جهل و کوبیدن غرور و مرگِ جور، و از همه جبهه ها پیروز برآمدن و از همه مسئولیت ها موفق بیرون آمدن …
ای ابراهیم! قهرمان پیروز پرشکوه ترین نبرد تاریخ! ای روئین تن، پولادین روح، ای رسولِ اُلوالعَزْم، مپندار که در پایان یک قرن رسالت خدایی، به پایان رسیده ای! میان انسان و خدا فاصله ای نیست، “خدا به آدمی از شاهرگ گردنش نزدیک تر است”، اما، راه انسان تا خدا، به فاصله ابدیت است، لایتناهی است! چه پنداشته ای؟
اکنون ابراهیم است که در پایان راهِ دراز رسالت، بر سر یک “دو راهی” رسیده است: سراپای وجودش فریاد می کشد: اسماعیل! و حق فرمان می دهد: ذبح! باید انتخاب کند!
اکنون، ابراهیم دل از داشتن اسماعیل برکنده است، پیام پیام حق است. اما در دل او، جای لذت” داشتن اسماعیل” را، درد “از دست دادنش” پر کرده است. ابراهیم تصمیم گرفت، انتخاب کرد، پیداست که “انتخابِ” ابراهیم، کدام است؟ “آزادی مطلقِ بندگی خداوند”!
ذبح اسماعیل! آخرین بندی که او را به بندگی خود می خواند!

  

 

 زنده ای که تنها به خدا نفس می کشد!
آنگاه، به نیروی خدا برخاست، قربانی جوان خویش را – که آرام و خاموش، ایستاده بود، به قربانگاه برد… و پیامی که:
” ای ابراهیم! خداوند از ذبح اسماعیل درگذشته است، این گوسفند را فرستاده است تا بجای او ذبح کنی، تو فرمان را انجام دادی”!  

 

ازدواج امام علی (ع)

 

  

سالروز ازدواج امیر المومنین امام  علی (ع) و حضرت فاطمه الزهرا(س) بر زوجهای جوان نهنیت باد. 

 

 

 

آداب قهوه خوری

     آداب قهوه خوری در میان مردمان عرب: 


 از آداب قهوه خوری در میان مردمان عرب ، که ساقی باید فنجان را با دست راست خود به میهمان تعارف کند و میهمان نیز باید آنرا با دست راست بگیرد و بدون اینکه فنجان را بر روی زمین بگذارد قهوه را میل میکند.  

     

  

  ازدیگر آیینها این است که ساقی در برابر میهمان در هنگام تعارف قهوه خود را بــــــه نشانه ی احترام به میهمان،خم می کند.و اما صدایی که ساقی از برخورد دله با فنجان صادر می کند که میهمان با شنیدن آن صدا متوجه می شود که قهوه برای آن ریختـــه شد و  ساقی بدون هیچ کلامی قهوه را به او تعارف می کند چنانچه دوباره قصد میـل قهوه را دارد فنجان را بدون هیچ حرکتی تقدیم به ساقی می کند در غیر این صـــورت فنجان خالی را به سمت راست و چپ تکان می دهد و تقدیم ساقی می نماید.صدا و حرکت جهت ایجاد نظم خاص بین ساقی و میهمان می باشد. 

  برای پذیرایی قهوه توسط ساقی به میهمان اسامی خاصی وجود دارند  که شامل : « » و «الکیف» و «الکیف » و « السیف » می باشند.

فنجان اول:الهیف  

که توسط ساقی قهوه و در حضور و دید میهمان صرف می کند و آنهم جهت مطمئن نمودن میهمان از سالم بودن قهوه صرف می شود.

فنجان دوم : الضیف          
الضیف فنجان دوم است که به میهمان تقدیم می شود و میهمان هم موظف به صرف نمودن آن می باشد مگر در مواقعی که میهمان از شیخ  یا ساقی خواسته ای داشته باشد که در این صورت فنجان را از دست ساقی گرفته و سپس آنرا بر روی زمین می گذارد در غیر اینصورت باید صرف شود.

فنجان سوم :الکیف  

که در صورت تکان ندادن فنجان توسط میهمان و آن هم به خاطر طعم خاص و طریقه آماده سازی قهوه و یا بعد مسافتی که میهمان طی نموده صرف می شود.

فنجان چهارم :السیف  

و آنهم در صورت تکان ندادن فنجان به میهمان تقدیم می شود که معمولا توسط افراد خاص و کمی صرف می شود و آن هم به دلیل اینکه میهمان پس از صرف نمودن فنجان چهارم به شیخ یا ساقی اعـــــلام می نماید که در تمامی شادی ها و غم ها و همچنین در مواقع دفاع جسمی و عرفانی از شیخ و یا ساقی  شریک می باشد.که پس از صرف نمودن آن پیمان برادری بین میهمان و شیخ یا ساقی بسته می شود. 

 

 

از دیگر آیینها و رسوم قهوه خوردی در میان اعراب می  توان به موارد زیر اشاره نمود.
- گرفتن دله در دست راست و فنجان در دست چپ  .
- ایستاده و در حالم خم فنجان تعارف شود .
- رعایت حق اولویت در بین حاظرین .
- شروع از سمت راست اولین نفری که قهوه صرف نمود  .
- میمهان حق حمل دله را ندارد .
- در صورت بودن پسران پدرنباید قهوه تعارف کند .
- برادر بزرگتر باید قهوه را تعارف کند
.

 
  

آیین عید فطر

عید فطر یکی از اعیاد مذهبی جهان اسلام است. بارها استان خوزستان برای عید فطر از امتیاز تعطیلی چند روزه برخوردار بوده‌است و نماینده اهواز و استاندار خوزستان دلیل این امر حضور مردم عرب در این استان است که عید فطر از اهمیت بالایی نزد آنها برخوردار است. براساس یک سنت دیرینه مردم خوزستان عید را در کنار اعضای خانواده، دوستان و دیگر مسلمانان با شکرگزاری به درگاه خداوند سپری کرده و یا پس از بازگشت از نماز عید فطر افراد کوچک‌تر به خانه بزرگ‌ترهای خود می‌روند تا عید را به یکدیگر تبریک بگویند. این بازدیدها در محله‌ها به صورت دسته جمعی صورت می‌گیرد.

در خوزستان، روز عید فطر، از اهمیت و جایگاه بسیار بالاتری در فرهنگ عمومی برخوردار است؛ بدین معنا که گرامی‌داشت عید فطر، با هنجارها، رفتارها، رسم‌ها و آداب و سنن بسیاری همراه است. مجموعه این آیین‌ها از حدود یک هفته (کمتر یا بیشتر) قبل از فرا رسیدن روز عید فطر آغاز و تا حداقل یک هفته پس از روز عید فطر ادامه می‌یابد.

در این مناطق، عید فطر، مانند عید نوروز در یک بازه زمانی چند روزه گرامی داشته می‌شود. برای ملموس تر شدن این موضوع می‌توان این مثال را مطرح کرد که آیا می‌توان عید نوروز را تنها در یک روز محدود کرد؟ این عید با آداب و رفتار و مراسم و سنن بسیاری همراه است که عمل به آنها به طور حتم بیش از یک روز تعطیلی می‌طلبد.

درباره عید فطر نیز وضعیت همین گونه‌است. یعنی برخلاف پایتخت و مناطق مرکزی ایران که روز عید فطر هیچ تفاوتی با دیگر روزها ندارد در برخی مناطق، گرامی‌داشت عید فطر با آداب و سننی به حجم عید نوروزهمراه می‌شود.

در بخش مهمی از مناطق ایران، مردم، قبل از رسیدن عید فطر، لباس نو می‌خرند، خانه تکانی می‌کنند و با خرید شیرینی و دیگر وسایل پذیرایی، برای استقبال از مهمانان عیدآماده می‌شوند. روند عیددیدنی شامل همه اعضای یک خانواده بزرگ یا فامیل مستقر در مناطق و شهرهای مختلف می‌شود. این عیددیدنی‌ها معمولا تا یک هفته طول می‌کشد و سفره‌های آجیل و شیرینی و شربت نیز در این مدت، به عنوان یک رسم پهن هستند.

عرب‌های خوزستان روز دوم قبل از عید را «ام‌الوسخ» و یک روز مانده به عید را «ام‌الحلس» می‌نامند. ام‌الوسخ به معنای روز «چرکین» می‌باشد. در این روز مردم عرب به نظافت خانه‌های خود می‌پردازند، اجناس جدید برای منزل خرید می‌کنند و خانه را برای فرارسیدن عید و اکرام مهمان تمیز و آماده می‌کنند. روز بعد از ام‌الوسخ را ام‌الحلس می‌نامند. ام‌الحلس نیز که نامی محلی و قدیمی می‌باشد به معنای روز نظافت و رسیدگی شخصی که در آن جوانان به ظاهر خود رسیدگی می‌کنند. البته واژه حلس دیگر کمتر به کار برده می‌شود و می‌توان گفت ام‌الحلس متضاد و نقطه مقابل ام‌الوسخ است. عرب‌های خوزستان برای خرید عید در روزهای پایانی ماه مبارک روانه بازار شده و از کوچک تا بزرگ آن‌ها لباس‌های جدید و نو می‌خرند.

درمورد روستای دیلم بیشتر بدانیم

 

روستای دیلم قدیم:

این روستا به علت اینکه اولین طایفه ای که در این محل سکنا گزیدند طایفه دیلم بود، به روستای دیلم معروف شد. و چون دو روستا به نام دیلم وجود دارد، این روستا به علت قدمت بیشتر، به روستای دیلم قدیم معروف شد   

 

 

 

موقعیت روستا در شهرستان شوشتر:

روستای دیلم قدیم از توابع بخش میان آب جنوبی زیر نظر بخشداری بخش مرکزی شهرستان شوشتر استان خوزستان می باشد که در جاده شوشتر-اهواز، در فاصله 30 کیلومتری شهرستان شوشتر و در کنار رود شطیط که یکی از 2 رود تامینی رودخانه پرخروش کارون است،  قرار دارد .روستا از شمال به رود شطیط، از غرب به بیشه زار و مراتع بزرگ و دیدنی و از دیگر نواحی به اراضی  زراعی محدود میشود

جاده ارتباطی به روستا:

چند مسیر ارتباطی به روستا وجود داردکه مهمترین آنها:

<!--[if !supportLists]-->1)      <!--[endif]-->جاده شوشتر به اهواز میباشد که روستا در فاصله 30کیلومتری شوشتر و در سمت راست جاده قرار دارد

<!--[if !supportLists]-->2)      <!--[endif]-->از مسیر شعیبیه بعد از عبور از پل شناور دیلم  میتوان به روستا امد لازم به ذکر است که شرکت کشت و صنعت امام خمینی در این مسیر قرار دارد

<!--[if !supportLists]-->3)      <!--[endif]-->از مسیر روستاههای عنافچه که به جاده شوشتر- اهواز ختم میشود میتوان به روستا امد

پل روستای دیلم :

این پل در مسیر روستا به بخش شعیبیه بر رود شطیط  وافع است که شاه راه روستاههای شعیبیه است و این روستاهها را به شهرستانهای اهواز  وشوشتر مرتبط میسازد. این پل در نامه های اداری به پل دیلم معروف است اما متأسفانه به علت کوتاهی مسئولان روستا به روستای مجاور سپرده شد  

 

ساختار سنی و جنسی:

بررسی منابع انسانی و جمعیت:

 

آموزش:

روستا دارای دو واحد اموزشی در مقطع ابتدایی و راهنمایی است. این دو واحد در یک مکان واقع است که به صورت دو شیفت راهنمایی و ابتدایی مورد استفاده قرار می گیرد . علاوه بر این روستا،دانش آموزان روستاههای مجاور نیز از مجتمع راهنمایی استفاده میکنند. لازم به ذکر است که مدرسه ابتدایی در سال1355 ساخته شده است.در طرح هادی مکانی برای ساخت مدرسه جدید تعیین شده،و قولهایی نیز از مسئولین شهرستان گرفته شده که تا هنوز جامه عمل نپوشیده است در ضمن لازم به یاداوری است که دانش اموزان به صورت مختلط سرکلاس می روند

جمعیت باسواد و بیسواد:

بررسی ویژگی های اجتماعی و فرهنگی روستای دیلم:

 دسته بندی قومی، طایفه ای:

 این روستا به دلایل برخورداری از موقعیت جغرافیایی و اقلیمی و وجود رود پر آب محل اسکان اقوام و طوایف مختلف در طی سالیان متمادی بوده که از نقاط مختلف استان در این محدوده اسکان گزیدند. طبق بررسی های انجام گرفته در سطح  روستا همه  مردم این روستا عرب می باشند که از طایفه های مختلفی همچون1-دیلمی 2- خسرجی 3-نیسی 4-ضیاغم 5-خالدی 6-حمیدی 7-سعیدی8-ظبی 9-سادات موسوی10-یامعی 11-بنی عگبه.

 دین و مذهب:

ساکنین روستای دیلم مسلمان و شیعه می باشند.

 مراسم مذهبی و محلی:

در زمینۀ مراسم مذهبی به اماکن مذهبی موجود در روستا که شامل دو مسجد به نام های مسجد صاحب الزمان(عج) و مسجد شیخ شوشتری(ره) و یک حسینیه به نام حسینیۀ زینبیه مراجعه میکنند

 زبان:

مردم روستای دیلم قدیم به زبان عربی صحبت می کنند.

قابلیت اراضی:

قابلیت اراضی در واقع تعیین ارزش اراضی از نظر کشاورزی و آبیاری می باشند به طور کلی اراضی واقع در محدودۀ روستای دیلم از نوع جلگه ای رسوبی و خاک رس می باشند و از نظر کشاورزی دارای کیفیت بسیار بالا برای فعالیتهای کشاورزی می باشد و همچنین وجود منابع آبی سطح الاراضی دائمی رودشطیط قابلیتهای این اراضی را برای هرگونه فعالیت کشاورزی شایسته کرده است. اراضی این روستا در حدود 1000 هکتار و دارای قابلیت کشاورزی هستند جزء بهترین ومرغوبترین اراضی استان می باشند

 منابع آب کشاورزی:

 آب مورد نیاز بخش کشاورزی روستای دیلم از طریق رودخانه که در مجاورت روستا قرار دارد تأمین میشود.  

 

  

زراعت (کشاورزی):

با توجه به موقعیت روستای دیلم  و قرار گرفتن در ناحیه مساعد برای کشاورزی و وجود آب کافی و فراوان و زمین مناسب بیشتر فعالیتهای مردم روستا به بخش کشاورزی اختصاص یافته است به طوری که 95 درصد از اشتغال در روستا به بخش کشاورزی اختصاص یافته است. زمینهای کشاورزی روستا1000 هکتار می باشد که به کشت محصولاتی همچون گندم،  جو، برنج، لوبیا ،خیار، گوجه فرنگی، خربزه، هندوانه، ماش،کلم،پرداخته می شود. هندوانه دیلم در تمام استان معروف است  

 

    

  

دامداری:

 در روستای دیلم  دامداری به صورت نیمه مکانیزه  اداره میشود دراین روستا گوساله و گاو پرورش داده میشودتا چند سال قبل دامداری روستای دیلم در سطح استان معروف بوده است اما متأسفانه به علت حمایت نکردن مسئولین شهرستانی  این پروسه در حال برچیده شدن است.

 جنگل و مرتع:

این روستا دارای بیشه زارها و مراتعی بسیار زیبا و دیدنی است. سطح  این بیشه زارها حدود 250 هکتار است. در زبان محلی به این بیشه زارها زﯘرzor)) گفته میشود درختانی همچون بلوط وآکالاتوس و دیگر درختان محلی به صورت فراوان یافت میشود لازم به ذکر است این بیشه زارها در غرب روستا و کنار رود شطیط واقع است

 

 خدمات:

سازمانها و ارگانهای دولتی که در روستا به ارائه خدمات می پردازند عبارتنداز:

<!--[if !supportLists]-->1-     <!--[endif]-->خانه بهداشت

<!--[if !supportLists]-->2-     <!--[endif]--> شرکت تعاونی روستایی دیلم

<!--[if !supportLists]-->3-     <!--[endif]--> واحد تعاون روستایی دیلم

<!--[if !supportLists]-->4-     <!--[endif]-->مخابرات و پست بانک

 

 

 

شهرت روستای دیلم

سلام خدمت همه عزیزان

بعضی از دوستان هم دانشگاهی قدیم و همخدمتیهای الان از من می پرسن دیلم چیه یا کجای این دنیاست ویا با شهرستان دیلم در استان بوشهر اشتباه میگیرن.


من میگم دیلم:


1.دومین روستا از لحاظ وسعت و جمعیت در بخش میان اب جنوبی وشمالی

2.همیشه رتبه اول در مسابقات علمی مدارس شهرستان شوشتر

3.دارا بودن بیشترین تعداد دانشجو در میان روستاههای شوشترحتی خود شوشتر

4.همه ساله دیلم درصدبالایی از قبولی در دانشگاه ها در شهرستان شوشتر داره

5.مهمترین شهرت دیلم درصادرات هندوانه و گوجه فرنگی به کشورهای همسایه که رتبه اول دراستان داره !!!

7.یکی از بزرگترین تولید کننده های دامی شهرستان به امید بزرگترین شدن

8.دارا بودن پر افتخارترین تیم فوتبال در سطح شهرستان که تا الان هیچ تیمی موفق به بردن آن نشده (تیم احرار دیلم) 

عضویت

برای عضویت در وبلاگ روی<تماس با من> در سمت راست تصویر کلیک کرده و ایمیل خود را ارسال کنید تا به ادرس ایمیلتان دعوتنامه از طرف مدیریت وبلاگ ارسال گردد

هدف

هدفم از ایجاد این وبلاگ، خیلی دوست دارم روستام مانند بسیاری از روستاههای دیگه پیشرفت کند چون واقعا میبینم استعداد و پتانسیلی که در این روستا هست در کمتر جایی یافت میشود. امیدوارم با کمک دوستانم در روستای دیلم بتوانیم مطالب جذاب درمورد این روستا در معرض دید بذارم